چهار شنبه 15 آبان 1392 |
ثبت شده در آكادمي ترانه
مي گي از زمين و زمان خسته اي
بشين تو دلم يه نفس تازه كن
شبايي كه وحشت مياد تو دلت
قدت رو با آغوشم اندازه كن
اگه با من و لحظه هام سر كني
غم و از نگاهت مي رونم گلم
فقط عشق من رو تو باور بكن
مث كوه پشتت مي مونم گلم
نترس از هياهوي شب هاي سرد
مي توني شب و با دلم سر كني
يه دنيا ستاره ميارم برات
فقط كافيه من رو باور كني
اگه دساتو دست من بسپري
به دساي تو عطر ياس مي زنم
نمي خوايي بفهمي ولي باز ميگم
اوني كه نفس ميده به تو منم
فقط يه قدم مونده به صبح ما
بيا و طلوع كن كه فردا بشه
تو يك ساعتي كه كنار هميم
مي تونه همه زندگي جا بشه
حالا كه غريبم ميون همه
تو با من غريبي نكن نازنين
اسيري تو شب هاي سرد زمين
بيا و طلوعت رو در من ببين
((((( م صادقي)))))
نویسنده : م صادقی
|