به وبلاگ خودتون خوش آمدیدامیدوارم لحظات خوشی را در این وبلاگ سپری کنیدلطفا بدون نظر نریدمرسی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 102
بازدید دیروز : 121
بازدید هفته : 228
بازدید ماه : 223
بازدید کل : 84098
تعداد مطالب : 85
تعداد نظرات : 1020
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود

چه دوستان خوبی اینجا پیدا کردم

چه دوستان گلی بودن که الان دیگه وبلاگشون رو جمع کردن

چه خاطرات خوب و به یاد موندنی اینجا برام رقم خورد

دلم هوای قدیما رو کرد

نویسنده : م صادقی
لیلا ترین لیلای من

 یک عالمه حرف نگفته رو لبامه

باید تو باشی بشنوی تنهاییام و
آسون نمی تونم بگم حرف دلم رو
دنیا نشسته بشنوه رسواییامو

ساده نگاهم رو به چشمای تو دادم
شاید بخونی از نگاهم عمق دردم
من با تموم بی کسی هایی که دارم
قلبم رو وقف چشم پر مهر تو کردم

نه ، تو نمی تونی که از من ساده رد شی
چون هستی من با نگاه تو گره خورد
ساکت ترین شبهای عمرم توی رویام
هر چیزی غیر از خاطرات خوب تو مرد

آهسته و نم نم تو قلبم جون گرفتی
ریشه دواندی تو تموم تار و پودم
لیلاترین لیلای من باور بکن که
مجنون ترین مجنون دنیای تو بودم

احساس من یعنی همین چن خط شعرم
که با دلم ، با جونم و عشقم نوشتم
روزی اگه دور از نگات تقدیر من شه
می خوام بمیره تو نبودت سر نوشتم

یادت همیشه روشنی بخش شبامه
مثل چراغی توی تاریکی خونه
باور بکن تقدیرم و ، باید بدونی
من بی تو یعنی یک رمان نا تمومه

((((( م صادقی )))))

نویسنده : م صادقی
باور

وقتی که دلتنگ حضورت میشه قلبم
چیزی به جز عکست من و تسکین نمیده
اون جوری محو چهره ماه تو میشم
انگار همه دنیا به عکس تو رسیده

رفتی و دنیا تو نگاهم رنگ شب شد
تصویر تاری مونده از تو پشت شیشه
شب با سکوتش داره دنیام و می گیره
تنهاییام روی تنم شلاق میشه

رفتی و شب با بوسه های سرد و بی روح
داره تن خستم رو به بازی می گیره
کاری تو کردی که همه روزای خوبم
پشت نقاب حسرت و دلشوره گیره

من با تموم خستگی های شبونم
باور نکردم اون چه با قلبم تو کردی
پای تموم آرزوهای قشنگم
من آبروم و دادم و باور نکردی

نویسنده : م صادقی
كوچه

شبها تو قاب پنجره رويا تو دارم

يك عمره كه اين قصه هي تكرار ميشه

يك عمره كه هر شب دل من تو نبودت

با ديدن روياي تو بر دار ميشه

 

اين پنجره تنها اميده پيش چشمم

كه من رو به دنياي بيرون مي كشونه

مي بينم اون ور كه عجب دنيايي داري

اين ور ولي ... فرق از زمين تا آسمونه

 

من بي هوا تقديرم و دست تو دادم

باور نمي كردم بري تنهام بزاري

من كوچه ها رو بي حضورت ناله كردم

تو بهت يك تنهايي و چشم انتظاري

 

اين كوچه آلبومي شده از خاطراتم

ديونگي هايي كه ما كرديم و ديده

چه زجري داره پشت اين پنجره موندن

اين كوچه ها بازم من و آزار ميده

 

چشمم توي هر گوشه تاريك خونه

بي وقفه دنبال نگاه تو مي گرده

مي بينم اون بيرون چقد تاريكه هر شب

انگار خدا ستاره هاش و جمع كرده

 

با لمس احساس قشنگت توي خونه

زنده ميشه قلب من و بازم مي ميره

اين حادثه هر شب داره تكرار ميشه

تكرار اين شب ها من و از من مي گيره

((((( م صادقي )))))

نویسنده : م صادقی
كودك غزه

همراه بغضی که گلوم و می فشاره


امشب دلم در گیر یه حسی عجیبه


می خواد دلم گریه کنه همراه بغضه


اون کودکی که پاک و معصوم و نجیبه

 

عمری براش از استقامت شعر گفتن


داره میون مرثیه گریش می گیره


حتی اگه خمپاره ها اون و نکشتن


بی چاره از ترسش همون گوشه می میره

 

فردای روشن حق اون چشماته اما


تو پیله هم میشه مگه پروانگی کرد ؟


دنیا قرنطینه شده تو بی خیالی


سخته ، نمیشه عاشقونه زندگی کرد

 

جای لالایی توی گوشت غرش تانک


جای عروسک مین تو دستای پاکت


حالا یه عمره رنگ شادی رو ندیدی


بوی غم و خون میده هر گوشه ی خاکت

 

با چن بیانیه و چن تا حرف و تفسیر


کی میشه احساس تو رو از دور فهمید


باید کنارت توی آتیش زندگی کرد


شاید بشه یه لحظه اندوه تو رو دید

 

هر شب تو با آهنگ موشک خواب میری


گهواره هم داره برات تابوت میشه


میگن خدای صبر ایوب پیامبر


داره جهان از صبر تو مبهوت میشه

 

شاید همین لحظه که ما درگیر خوابیم


یه کودکی داره می میره توی غزه


یه مادری شرم یقش رو چاک میده


بابا میون قفس غماش می لرزه

 

دستای کوچیکت قنوت و ناله کرده


چشمات به سوی آسمون در انتظاره


یه عمره که ناله می میره توی سینت


انگار خدا هم ناله هات و دوس داره

 

زیاد سر و صدا نکنید ، نکند زبانم لال حقوق بشر از خواب بیدار شود

 

((((( م صادقي )))))

نویسنده : م صادقی
زندگي كن باهام

براي حضورت كنار دلم

تموم وجودم پره خواهشه

مي خوام توي آغوش تو گم بشم

كمك كن هموني كه مي خوام بشه

 

ديگه خستم از تاريكي دلم

مي خوام آسمون تو دلم جا بشه

مي خوام هر چي رويا دارم تو دلم

همش توي دست تو معنا بشه

 

بيا غرق من شو همين امشب و

بزار تا هوات و  تنفس كنم

چقد خوبه گرماي لب هاي تو

اگه رو تن خسته ام حس كنم

 

بزار باورم شه كه دستاي تو

شفا بخش زخماي واموندمه

بزار باورم شه اگه اينجايي

همش از دعاي كه مي خوندمه

 

به فردا اميدي نداره دلم

بيا امشب و  رو تنم گل بكن

مي دونم كه سخته ، براي خدا

يه مقدار ديگه تحمل بكن

 

من آيندم و بي خيالش شدم

بريز عطر خوبت تو اين لحظه هام

ببين بعد از اين هر چي مي خواد بشه

فقط امشب و زندگي كن باهام

((((( م صادقي )))))

نویسنده : م صادقی
اكسير مرگ

تو اين خونه مردي نفس مي كشه

كه داره دل از عاشقي مي بره

به جاي نگاهش به فرداي خوب

پر از آرزوهاي زجر آوره

 

نهالي كه توي دلش پا گرفت

داره دست تقدير اون و مي شكنه

مي خواس آسموني شه اما حالا

غماش داره اون و زمين مي زنه

 

(( شبو از نگاه تو پس مي زنم

اگه يك نفس عاشق من بشي

همه آسمون سهم بال توئه

بزار لايق اين شكفتن بشي

 

بمون آرزوي دل بي كسم

مي خوام با تو دنيام و تزيين كنم

تو بال من و اوج پروازمي

كمك كن پريدن رو تمرين كنم ))

 

يه مردي توو تنهايي محض خود

سرش روي عكساي رو ميزشه

داره تو توهم نفس ميكشه

بهارش چقد شكل پاييزشه

 

تاوان چيو داره پس مي ده او

فقط جرمش اين بود كه خون داده بود

همون يه دفه بود كه اكسير مرگ

توي خون او سر در آورده بود

 

((((( م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
نظر

نویسنده : م صادقی
احساس مشترك من و نازنين دهقاني

ترانه زير همكاري منه با دوست و استاد عزيزم سركار خانم نازنين دهقان 

تقديم به آقامون

ای یوســـــــــــف زهرا کجایی که


دنیای ما کــــــــارش عجیب زاره


ما نســـــــــلمون سرباز ِ فیسبوکه


پا در رکاب ِ اســــــــب ِ ماهواره

ادامه ترانه رو در ادامه مطلب بخونيد

البته رمز داره و تو خصوصي ميتونيد درخواست رمز كنيد ( رمز به همه داده نخواهد شد )

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی
آخر قصه

مث آخر تلخ يه قصه اي

نميشه كنار تو لبخند زد

پر از آرزوهي خوبم ولي

نميشه به روياي تو بند زد

 

مي خواستم كه آفتابي باشي ولي

تو چشماي تو حتي فانوس نيس

كنارم مث يه توهم شدي

ديگه بوسه هاي تو هم بوس نيس

 

كدوم آرزوي تو رو خط زدم

كدوم آيينه تو نگاهت شكست

مگه عشق من تير ناگاه بود

كه خون توي چشماي نازت نشست

 

چه فايده كه در نقش خورشيد شم

تو داري توي تاريكي مي پري

نمي دوني تو يه بغل هيچ رو

به قيمت جونت داري مي خري

 

تو بي من تو مرداب اين زندگي

براي رسيدن تقلا نكن

مي دوني كه من بال پروازتم

ديگه واسه من كه حاشا نكن

 

نمي توني دنيام و باور كني

برو حالا كه از نگام خسته اي

مي خوام باورت شه براي ذلم

خودت آخر تلخ اين قصه اي

((((( م صادقي )))))

نویسنده : م صادقی
بوس و كابوس

بوس و كابوس

باور كنم كه رفتنت يه اتفاقه

انگار همه دنيا مي خواس ازم جدا شي

هي اتفاق هي حادثه پشت سر هم

دس توي دست هم كه مال من نباشي

 

چه بي بهونه تو رو از قلبم گرفتن

حالا به جاي تو پره كابوسه قلبم

جايي كه بايد زندگي رو دوره مي كرد

حالا لب مرگ و داره مي بوسه قلبم

 

مثل شباي بي ستاره سوت و كورم

انگار همه تاريكيا سهم دلم شد

غير از تو رو خواستن چي بوده اشتباهم

كه زندگي دور از حضورت حاصلم شد

 

زندونيم توي حصار چار ديواري

كارم فقط ديوونگي و شاعري شد

نه روشنم ، نه تيره و نه هيچ رنگي

ديگه همه دنياي من خاكستري شد

 

راهي نمونده غير هر شب تا خود صبح

با خاطره هاي قشنگت همصدا شم

اي كاش امشب ميرسيد تا بي نهايت

فردا رو به اميد چي از خواب پاشم

(((((م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
فصل سقوط عاشقي

ثبت شده در آكادمي ترانه

شماره ثبت: ۷۱۷۵۱-۷۶۵۶۳

راحت داری پلکات و می بندی و میری
غافل از اینکه دنیایی رو می سوزونی
فردای من تو چشم تو تعبیر میشد
از سوختن فردای من چیزی می دونی

از چشم تو افتادم و نالم شنیدی
بی اعتنا از شیشه ی قلبم گذشتی
گفتم بمون و مرهم بی چارگیم باش
چه ساده از من رد شدی و بر نگشتی

تصویر رویایی از عشقت تو دلم بود
تو بی صدا این قاب زیبا رو شکستی
انگار یکی روحم رو به صلابه می بست
بعد از همون لحظه که تو ساکت رو بستی

فصل سقوط عاشقی شد این ترانه
احساس من با رفتنت دیگه تمومه
دارم به این فک میکنم با رفتن تو
دل بستن و عاشق شدن دیگه حرومه

فردای من بی تو ینی(یعنی) تکرار دیروز
از ساعت و از ثانیه دلگیر میشم
وقتی نباشی ثانیه ناقوس مرگه
هر ثانیه صد ساله دارم پیر میشم

حالا برو وقتی دلت با یکی دیگس
دیگه نمی تونم جلو راتو بگیرم
این آخرین بوسه ی من با مرگ زیباست
من با غم عشقت همین گوشه می میرم

(((((م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
خواهش

 

در حال ثبت

كنارم كه باشي پر از بودنم

يكي تو وجودم نفس مي كشه

يكي كه شبيه كسي نيس ولي

كنارش غمام پاش و پس مي كشه

 

بمون تا بتونم تصور كنم

كه دنيا به كامم مي چرخه هنوز

بسوزون غماي دل بي كسم

همه شاديا رو به قلبم بدوز

 

بمون و حسابم رو از زندگي

مشخص بكن تا بدونم كجام

اگه همنفس با نفسهام بشي

هميشه و هر جا كنارت ميام

 

اگه تو نباشي دوباره منم

همون همنشين غم و اشك و درد

همون كه جهانش بوي غم داره

هموني كه دنياشو ويرونه كرد

 

نزار مثل مرغي اسير قفس

دوباره درا رو دلم بسته شه

اگه دووووس داري نجاتم بدي

يه كاري بكن كه حالا وقتشه

 

بايد بشكني قفل تنهاييمو

بزار حس كنم تو وجودم تورو

پره خواهش و التماسم حالا

اگه ميشه تنهام نزار و نرو

(((((م صادقي )))))

نویسنده : م صادقی
تقدير

شماره ثبت: ۷۱۹۲۱-۷۸۰۰۶

ثبت شده در آكادمي ترانه

چه زيبا ميشه فردا وقتي چشمام

بشه باز و تو باشي در كنارم

همه دنيا رو تو چشمات ببينم

چقد اين آرزو رو دوست دارم

 

شبا تو بي كسي هاي شبونم

چقد درد تو رو با ماه گفتم

به عكست خيره موندم تا سحرگاه

چقد اسم تو رو با آه گفتم

 

نبودي تو عبور بي كسي هام

چقد سنگين من و غم راه رفتيم

تو اون كوچه كه ردي از تو داره

به ياد خاطرات تو مي افتيم

 

چقد دلتنگ خورشيد نگاتم

تو اين روزا فقط كابوس تارم

نه مي ميرم ، نه زنده ميشم حالا

تحمل ميكنم راهي ندارم

 

تو رفتي تا افق تا بي نهايت

من اينجا دست و پام زنجير ميشه

بايد باشم بدون هرم دستات

همين داره برام تقدير ميشه

 

حالا تو اوج دلتنگي كناره

همين سنگي كه زيرش خونه داري

مي شينم نالم و با سنگ ميگم

شايد عشق من و يادت بياري

(((((م صادقي)))))

 

نویسنده : م صادقی

ثبت شده در آكادمي ترانه

شماره ثبت: ۷۱۸۵۰-۷۷۴۹۰

مي گي از زمين و زمان خسته اي
بشين تو دلم يه نفس تازه كن
شبايي كه وحشت مياد تو دلت
قدت رو با آغوشم اندازه كن

اگه با من و لحظه هام سر كني
غم و از نگاهت مي رونم گلم
فقط عشق من رو تو باور بكن
مث كوه پشتت مي مونم گلم

نترس از هياهوي شب هاي سرد
مي توني شب و با دلم سر كني
يه دنيا ستاره ميارم برات
فقط كافيه من رو باور كني

اگه دساتو دست من بسپري
به دساي تو عطر ياس مي زنم
نمي خوايي بفهمي ولي باز ميگم
اوني كه نفس ميده به تو منم

فقط يه قدم مونده به صبح ما
بيا و طلوع كن كه فردا بشه
تو يك ساعتي كه كنار هميم
مي تونه همه زندگي جا بشه

حالا كه غريبم ميون همه
تو با من غريبي نكن نازنين
اسيري تو شب هاي سرد زمين
بيا و طلوعت رو در من ببين

((((( م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
عشق و هوس

من گم شدم تو ازدحام این تردد

دیگه دلت دلتنگ اون روزا نمیشه

اونقدر این روزا سر قلبت شلوغه

که جای خالی واسه من پیدا نمیشه

 

روزی که غم مهمون قلب بی کست بود

من جای غم شادی رو تو قلبت نشوندم

چی شد که هر لحظه دلت میل یکی کرد

چی شد که من اون گوشه قلبت نموندم

 

یه کمی به خود بیا قصه اینه

ظاهرت مردم و راضی میکنه

مث توپ فوتبالی توی زمین

هر کسی یه جوری بازی میکنه

اگه این پنجره رو وا نکنی

اون هوای سمی موندگار میشه

ذره ذره که نمیاد طرفت

یه دفه روی سرت هوار میشه

 

یادت میاد گفتی مثل خون تو رگامی

کهنه شدم قلبت یه خون تازه می خواس

غافل از اینکه سرخی خون نیس شرابه

عشق و هوس هر دو شروعش یک معماس

 

تا کی میخوایی مثل یه بازیچه بمونی

برگرد فرصت داره از دست تو میره

تو ازدحام این هوس های پوشالی

قلب تو هم رنگ هوس داره میگیره

((((م صادقی ))))

 

نویسنده : م صادقی
من از انکار می ترسم

ثبت شده در آكادمي ترانه

شماره ثبت: ۷۱۶۰۷-۷۵۰۲۲

من از شب گریه های این دل تب دار می ترسم

از اینکه دق کنه یه شب نشه بیدار می ترسم

اگه زندم واسه اینه که تو دستام تو رو دارم

از اینکه تو بری ترکم کنی بسیار می ترسم

نرو یه لحظه هم بی تو تصور کردنش سخته

بدون تو مث یه قاتلی بر دار می ترسم

شبی صد بار از فکر نبودت می پرم از خواب

من حتی نیمه شبها تو خواب انگار می ترسم

میدونی که چرا میگم نرو بیرون از این خونه

من از هر اتفاق پشت این دیوار می ترسم

نزار که فاصله باشه به قد دود یک سیگار

من از این فاصله ، این دود و این سیگار می ترسم

چقد تو دلهره باشم که تو میری یا می مونی

بیا تکلیف و روشن کن ، از این تکرار می ترسم

با چی اندازه می گیری محبت های بی مرزم

من از این خط کش و نقاله و پرگار می ترسم

هواخواه منی این و میشه از اون نگات فهمید

میدونم که دوسم داری نکن انکار می ترسم

(((((م صادقی )))))

نویسنده : م صادقی
کابوس

احساس یه دیوونه رو دارم که شبها

تو کوچه ها دنبال تنهاییش میگرده

میخواد که از این مردم و دنیا جدا شه

غرق خودش باشه و دیگه برنگرده

 

یک شب که خون هم توی قلبم ناله میکرد

ساده دلم رو دست رویای تو دادم

ادامه این ترانه رو میتونید تو ( ادامه مطلب بخونید )

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

دوستانم میتونن با پیام خصوصی رمز رو دریافت کنن


:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی
بانو

این ترانه رو تقدیم کردم به خواهر همیشه مهربانم الهه صادقی 

استاد عزیزم خانم سید موسوی هم در ادامه این کار یه ترانه خیلی قشنگ گفتن

الهه خانم هم در ادامه یه ترانه زیبا رو در جواب همین کار گذاشتن

ترانه خانم موسوی و الهه عزیز رو میتونید در ادامه مطلب بخونید 

(((لطفا حروف اول هر بیت رو که به رنگ دیگه است به صورت پشت سر هم بخونید)))

امشب دلم همراه بغضت ناله کرده ، احساس این روزای تو همشکل درده

لبخند تلخت میگه قلبت دردهاشو ، طی کرده و بازم دوباره دوره کرده

هر شب میون بسترت غرق خدایی ، شاید خدا درداتو از قلبت بگیره

هر صبح اما تو دعاتو پس میگیری ، شاعر بدون درد و احساسش میمیره

صادق اگه باشی تو این دنیای وحشی ، احساستو مردم به بازیچه میگیرن

اما تو احساست رو جاری کن تو واژه ، بگذار حسودا دق کنن از غم بمیرن

دست و دلت سبز و لبت پر خنده می خوام ، تو این زمونه که همه چی بغض داره

قد همه دنیا پر از بغضی میترسم ، اون قلب کوچیکت یه وقت طاقت نیاره

یوسف اگه باشی به جرم بی گناهی ، باید توی زندون این دنیا بمونی

 

دستات توی دست خدا اگه نباشه ، دنیا شکستت میده بانو ، نمیتونی

ادامه مطلب رو ببینبد

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

لطفا دوستان رمز را در پیام خصوصی دریافت کنند


:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی
خیانت

قسمتی از یک ترانه

برو... ساکت... دیگه حرفی نمونده

برو ... خستم ... میخوام آروم بگیرم

خیال کردی نباشی بی تو شبها

به پابوس غم و کابوس میرم

ترک خورده دلم از دست حرفات

همش داری یه ننگ و می پشونی

تا کی میخوایی من و بازی بگیری

آخه ... بی معرفت ... تا کی میتونی

.

.

.

.

.

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی
آیینه

ادامه ترانه در ادامه مطلب

یه تصویر تو افق پیداست ، چقد گنگه و چقد فاشه

یه فرجه میخوام از دنیا ، شاید تصویر تو باشه

یه شب رفتی تو از اینجا ، شبی که صبحش و گم کرد

شبی که بغض چشم من ، رو آیینه ترنم کرد

 

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی
امشب

قسمتی از یک ترانه بقیه در ادامه مطلب

امشب کنارم باش و دستم رو بگیر بعدش

خاکستر مونده از عشقت رو تماشا کن

فردا تن تابوتم و بوسه بزن بعدش

از بی کسی های دلم صد برگ و انشا کن

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی
تقدیر

قسمتی از یک ترانه

من و تقدیر می جنگیم

ته این قصه چی میشه

کدوم پیروز میدونیم

کدوم سنگیم کدوم شیشه

تو همتقدیر من بودی

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی
شطرنج

قسمتی از یک ترانه بقیه در ادامه مطلب

دارم دردتو ، تو دلم می کشم

ولی بوم قلبم دیگه پر شده

دلم با همین نقش جا مونده ات

حالا هم پیاله و دمخور شده

 

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی
غم

قسمتی از یک ترانه

این ترانه فقط برای دلم گفتم اصلا سعی در رعایت وزن و قافیه نکردم ببخشید

غم مرگت مثه ناقوس مرگه 

من و تا مرز نیستی می کشونه

میگن مردن نمیشه مسری باشه

داره من رو به مردن می رسونه

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی
هوس

 یه بغل بهشت آوردم واسه تو

تو فقط سرخی سیب و می دیدی

آسمون دل من سهم تو بود

معنی پریدن و نفهمیدی

سایه مرگی و از کدوم طرف

اومدی سایه شدی رو زندگیم

به کسوف کشوندی خورشید من و

حالا موندی که به هم ما چی بگیم

آسمونم با ستاره دلت

خیلی وقته که قمر در عقربه

دلم از دست هوس بازی تو

خیلی وقته که دیگه جون به لبه

برو تا هوای زندگی بیاد

یه کمی حال من و عوض کنه

شبای رویاییمون سحر شده

بودن تو حالا کابوس منه

عشق من بالاتر از درک تو بود

تو وجودت شده لبریز هوس 

من از این جاده به فردا میرسم

تو برو به عشق پوشالیت برس

((((( م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
نيا

 نيا ديگه غم دوريت

همه احساس و سوزونده

از اون عشق و از اون آتيش

فقط خاكسترش مونده

چه كردي با من عاشق

لگد كردي تو احساسم

برو از زندگيم بيرون

تو رو ديگه نميشناسم

شكست اون حلقه الفت

كه من با تو يكي مي كرد

شدي توو زندگي من

مث يه غده اي از درد

نميشه نه غلط گفتم

غمت افتاده تو جونم

فراموش كن همه حرفام

بدون تو نمي تونم

آخه تو هر چقد بد شي

دلم بي تو پر آشوبه

يه عمري بد يه لحظه خوب

همون لحظه چقد خوبه

(((((م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
حس دلتنگي

 يه حسي داره دلتنگي ، مث درده نميدونم

شايد مثل يه زجري كه ، رسوب كرده توي جونم

مث مردن ، نميدونم ، مث پوچه ، مث هيچه

نميدونم چيه اما ، به دست و پام مي پيچه

مث ققنوس مي مونه ، شبش با روز يكي ميشه

نميشه اون و قايم كرد ، مث نور توي شيشه

مث يه گمشده ، كه از خودش آدرس رو مي پرسه

همش گيجي ، همش منگي ، نميدونم يه كابوسه

من اين كابوس و دوس دارم ، كه تنها يادگاريته

تو كه نيستي ولي هستي ، دليل موندگاريته

(((((م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی

مث دريا واسه ابراي وحشي

دليل بودن عشق تو بودم

چقد زحمت كشيدم پا بگيري

چقد از تو  ، چقد از تو سرودم

تو رو با عشق سنجيدم هميشه

چقد عشق و به تو تعبير كردم

زدي تو پشت پا بر آرزوهام

خودم رو پاي عشقت پير كردم

نميدوني تو تنهايي مطلق

شبا با مرگ من رقصيده بودم

براي اينكه فردا رو نبينم

چه نسخه ها كه من پيچيده بودم

چرا باور نداري بي تو خستم

نميبيني چرا تو اشك يك مرد

همين مردي كه تو تنهايي خود

براي خاطراتش گريه ميكرد

همين مردي كه يه روزي مي گفتي

نفس بي تو توي سينم ميگيره

چقد ساده بودم باور ميكردم

كه عشق تو يه عشق بي نظيره

لبام و يه جوري دوختي كه حالا

نمي شه با خودم هم درد و دل كرد

نميدونم نميشه يا نمي خوام

بگم از راهي كه رفتي تو برگرد

((((م صادقي)))))

 

نویسنده : م صادقی
مادر

 اين ترانه سروده خواهر مهربون و با احساسمه خواهري كه تو نوجواني درس هاي زيادي تو نوشته هاش است كاش ميشد و ميتونستم بيشتر از اين خواهر هنرمندم بزارم چيزي كه اينجا ميزارم از ابتدا تا پي نوشت از خوده اين بانوي هنرمنده خواهر خوبم با تمام وجود بهت افتخار ميكنم اي الهه مهرباني و احساس

اي هم سروده اي فوق العاده از بانو

الهه صادقي عزيز و مهربون

با همه ی احساسم تقدیم به:

مادران مظلومی که کنج آسایشگاه سالمندان…بی بهانه چشم انتظارند…!!!

 

چشم انتظاری تلخه می فهمم

آخر تو با این بغض می پوسی

(رفتن) یه کابوسه ولی مادر

تو هرشب این کابوسو می بوسی…!!!

مادر یِِه کم شاکی شو از دردات

چشم از تماشای خدا بردار

درد تو  رو دنیا نمی فهمه

نفرین کن و دست از دعا بردار

پُر میشی از این غربتِ دائم

مادر دلت همرنگ دنیا نیست

وقتی تموم آدما گرگن

رویای تو تکرار حوّا نیست

هرزه نگاهت میکنه ساعت

لبریزی از بغض و فراموشی

هر شب هجوم تلخ اشکاتو

با (خاطره) هر شب هم آغوشی

قِی کن تموم دلخوشی هاتو

این دلخوشی شاید برات سم شه

اونقدر درد و غصه داری که

تکیه به دیوارم کنی خم شه

زخماتو می بنده خدا هرشب

می فهمه از دنیات دلگیری

سهم تو پروازه ولی اینبار

کنج قفس آهسته میمیری…!!!

دنیای ما رنگش خدایی نیست

(میم) دیگه با (مادرشدن) سرده

مادر داره جون میده با لبخند

تو خنده هاش حس می کنم درده…!!!

پانوشت: قسم به احساس پاک همتون

بیاین نذاریم دیالوگ ماندگار فیلم مادر علی حاتمی معنا بشه

 ((مادر مرد...از بس كه جان ... ندارد))

نویسنده : م صادقی
پنجره

پره بغضم پره روياي بارون

پره شب كوچه هاي ساكت و سرد

دلم آرامش دستات و مي خواد

تا يه نوري به چشمام هست ،  بر گرد

كنار پنجره هر روز و هر شب

به اون راهي كه رفتي خيره موندم

ديگه خسته شدم من از خود من

خودم رو تو خودم بي تو شكوندم

يكي ميگفت بهاره سال نو شد

بهارم رو توي پاييز تو كشتي

من و پاييز گره خورديم با هم

كجايي بانوي ارديبهشتي

دارم از نا اميدي خسته ميشم

نه از تو يه نشوني و نه ردي

نميدونم بمونم يا بميرم

نميدونم تو آخر بر مي گردي

(((((م صادقي)))))

 

نویسنده : م صادقی
خيانت

 

حالا كه غم شده تنپوش شبهام

به پابوس كدوم آغوش ميري

گرفته زندگيت بوي تعفن

تو از عطر كدوم نامرد سيري

كي سجده ميكنه پيش نگاهت

حالا كه رو تنت محو نيازه

كي داره رو دروغاي قشنگت

تموم زندگانيشو مي بازه

همون لحظه كه تو آغوش اوني

تظاهر مي كني مثل يه قديس

منم گول همين احساس و خوردم

خجالت مي كشه پيش تو ابليس

تا كي دنيا به كام تو مي چرخه

تا كي مي توني اسبت رو بتازي

يه روزي دست تو رو ميشه اون روز

تموم زندگانيتو مي بازي

(((((م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
بن بست

 

دختر كوچه بن بست

مي دونستي بي نظيري

حالا كه مات چشاتم

داري از اين كوچه ميري

بري تو تنها مي مونم

مث قبل از آشنايي

درد بي درمون عشقم

نداره جز تو دوايي

نزار اون چشم روياييت ، ديگه از چشم من كم شه

نزار اين كوچه بعد از تو ، برام مثل جهنم شه

زندگيم وقتي نباشي

بي سرانجامه و پوچه

بسته ميشه راه فردا

مث انتهاي كوچه

بزا تا خورشيد عشقم

تو چشت آروم بگيره

نزا تو نبودن تو

دل عاشقم بميره

نزار اون چشم روياييت ، ديگه از چشم من كم شه

نزار اين كوچه بعد از تو ، برام مثل جهنم شه

(((((م صادقي)))))

 

نویسنده : م صادقی
رویا

 

تو بسترت محو چه رویایی

رویای من جایی واست داره

پلکات داره تو خواب می رقصه

یا مثل من چشم تو بیداره

برگای خشکیده هنوزم هست

تو لابه لای دفتر شعرت

این برگا مرده اما می مونه

این جمله چی یاد تو میاره

رحمی بکن این راه چه تاریکه

بی نور چشمون تو میترسم

کاشکی بزاری این دل خسته

یه قطره از نورش رو برداره

یک لحظه فکر غربت من باش

تقدیر من با تو گره خورده

با من نمونی تقویم عمرم

فرداش و تو دیروز میزاره

فرصت بده تا خاطره هام و

بردارم و از کوچه ها رد شم

باور نکن که میری از یادم

نه ، قصه تاره اول کاره

گوش تو مثل کوه و حرف من

یک انعکاس بی سرنجامه

حرفام فقط یک جا اثر داره

این حنجره م رو میکنه پاره

حالا میخوام که بی تو بودن رو

تمرین کنم شاید بشه شاید

باید که بردارم همین عکسی

که مونده از تو روی دیواره

بغضم رو همراه مه دیشب

به آسمون تیره بخشیدم

امروز همش دلواپس اینم

نکنه ای خدا بارون بباره

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
عشق

 

می خواستم برات عشق و آذین کنم

یه بقچه ستاره بریزم به پات

می خواستم که پرگار بشه کهکشون

بگرده به دور حریم نگات

دلم همراه لحظه های تو نیست

خودت این بهونه رو دستش دادی

نبودی تو سهم من از زندگی

مسیر و آره اشتباه اومدی

می دونی که طراح عشقت منم

بجز من کی می تونه حلش کنه

دلت رو نده دست هر ناکسی

نمی دونه قدر اون و ... می شکنه

حالا وقتی که دستاش و می گیری

چه تند می زنه نبض دستای من

چقد روشنه روزگارت با اون

چقد تاریکه حال و فردای من

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
...

 نازنین از زندگیم راحت و آسوده برو

این روزا حال من از خوده جهنم بد تره

تو که میتونی از این پیله برو پروانه شو

برا من دیگه همین جا ایستگاه آخره

بقچه خیالتم بر دار و با خودت ببر

بزا تا خالی شه از خیال تو کنج دلم

من و مرگ و حادثه ی  رفتنت هم یه جوری

آخرش کنار میاییم غصه نخور یه وقت گلم

تو باید بری و به فردای روشن برسی

موندن تو پیش من عمر و هدر دادنته

من که افتادم دیگه نمیتونم پا بگیرم

ولی تو حالا تازه اول ایستادنته

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
مرز دلبستگی

 پس از اون هجومه سکوته نگات

دلم بی تعادل نفس میکشه

مث کاج وحشی توی دست باد

نه می میره نه پاش و پس می کشه

بزار چشم من پر شه از عشق تو

بزار آسمونی بشه عشقمون

شروعی دوباره تو دلدادگی

نزار بسته شه دفتر مشقمون

نگاهت اون کتابه که ، تصویر عشقمو نوشت

با اون نگاه ناز تو ، منم مسافر بهشت

یه گرمایه جنوبیه ، تو چشم تو که میتونه

تو فصل سرد عاطفه ، استخون و بسوزونه

چشات انتظارم رو از زندگی

بگم بی تعارف بر آورده کرد

من از زندگی عاشقی رو می خوام

که اونم نگاهت به من هدیه کرد

حالا که نگات زنجیره قلبمه

بکش اونو تا مرز دلبستگی

بزار عاشقونه بمونم به پات

رهایم نکن تا ته زندگی

نگاهت اون کتابه که ، تصویر عشقمو نوشت

با اون نگاه ناز تو ، منم مسافر بهشت

یه گرمای جنوبیه ، تو چشم تو که میتونه 

تو فصل سرد عاطفه ، استخون و بسوزونه

((((( م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
هیچ

 

یه دختر تو چنگال دیوی سیاه

یه مخروبه و حس و حال گناه

یه نامردی پشت نقابی کثیف

یه گوشه یه چادر یه کفش و یه کیف

یه جسم نحیف و تقلای مفت

یه دست و یه بازو یه گردن کلفت

یه آیینه ی پاک و زیبا شکست

خدا هم گمونم که چشماشو بست

یه لکه به دامن حراج آبرو

کسی باورش میشه حرفای او

یه فکر و جدل بر سر هست و نیست

یه پل یه خیابون یه تابلوی ایست

یه صبح و یه روزنامه تیتر درشت

یه دختر بدون دلیل خود رو کشت

یه دختر یه خفاش و روی سیاه

دوباره همون حس و حال گناه

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
....

اگه دوست دارید درباره وزن و قافیه ، شعر و ترانه و... بیشتر بدونید برید ادامه مطلب و یه مطلب بسیار مفید رو دانلود کنید

:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی

جند تا کتاب شعر برای دانلود گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد برای دانلود به ادامه مطلب برید 

البته دانلود مخصوص اعضا می باشد اول باید عضو بشید با تشکر

:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی
عشق اجباري

 

مث بغضي فرو خورده

تو راه سينه مو بستي

نه ميري كه رها باشم

نه اينكه هم صدا هستي

دلم مايوس و سردر گم

ميون جاده ترديد

تموم بي كسي هاش و 

همه از چشم تو مي ديد

نه ميشه بي خيالت شم

نه يه عشق توي مشتي

به هر صورت بايد باشي

مث يه لنگر كشتي

ببين تو بودنت زجره

نبودت مرگ و نابودي

ميون اين همه آدم

چه شد كه سهم من بودي

ما از هم خسته ايم آره

از احساسي به هم دوريم

به اين سوزش به اين سازش

ما هر دوتايي مجبوريم

بايد عادت كنيم بي عشق

به اين بودن به همراهي

تظاهر مي كنيم خوبيم

نمونده غير از اين راهي

چقد باروني و سرده

هواي زندگي اي واي

نه همراه نفسهاتم

نه تو ديگه من و مي خواي

حالا كه عشق اجباري

شده پايان رويامون

بزار تا زندگي مون و

بزاريم پاي فردا مون

(((((م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
ديگه بي تو نبايد عاشقي كرد

 يه عشقي از تو مونده يادگاري

داره روزا و شبهامو مي گيره

نه بالي مونده نه شوق پريدن

تمام من تو دست غم اجيره

مث الماسي تو صندوق قلبم

نگين خاطراتت مونده باقي

توو بزمي كه غم و چشمام به پا كرد

دو دستام جام و چشمام ميشه ساقي

تمام خاطراتت توي قبلم

تمام بي كسي هام پيش رومه

من و مرگ و جنون به هم رسيديم

گمونم كار من ديگه تمومه

چقد سنگين چه بي رحمانه حالا

داره بغضي گلومو مي فشاره

دلم چون قايقي درگير امواج

داره تو اين طلاطم كم مياره

تو كه رفتي تمام زندگي مرد

همه روزاي من باروني و سرد

حالا عاشق شدن كابوسه تلخه

بدون تو نبايد عاشقي كرد

درون بغض آيينه يه روزي

تمام خاطرات و قاب ميگيرم

كنار معبد زيباي عشقت

چه قد آروم به خواب عشق ميرم

(((((م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
فاصله

 میشه این فاصله رو خط بزنی

 
این کویر تشنه محتاج توئه
 
خیلی وقته دیگه آنتن نمی دی
 
ولی هر جا پره امواج توئه
 
قایق اسیر دریای غمت
 
بی تو خیلی وقته که به گل نشست
 
باد غصه که اومد از طرفت
 
همه زندگیم و توو هم شکست
 
بیا از غروب دلگیر غرور
 
یه پلی به سوی فردا بزنیم
 
رد شیم از حادثه های خوب و بد
 
تو دل هم خودمون جا بزنیم
 
بیا این فاصله ها رو خط بزن
 
آخه ما هر دو اسیر قفسیم
 
من و تو باید کنار هم باشیم
 
این جوری به فردا هم نمیرسیم
 
نزا این فاصله های بینمون
 
عشق و تبدیل به نفرت بکنه
 
دستای تو سهم دستای منه
 
نزا به نبودش عادت بکنه
 
تو می گی تمومه هر چی بینمون
 
ولی این فاصله ها مونده هنوز
 
تو زدی تکیه به دیوارای شب
 
یه قدم مونده به من مونده به روز
 
(((((م صادقی)))))
نویسنده : م صادقی
تنفر

 بیا و خاطره ها تو پس بگیر

من می خوام به سیم آخر بزنم

تو مث دندون لق شدی برام

که می خوام از بن و ریشه بکنم

چقده نفس دادم به نفست

اما تو توو هوسی دیگه بودی

لحظه هر لحظه میمردم واسه تو

اما تبدار کسی دیگه بودی

منی که جونم و می دادم برات

این جوری تو گند زدی به زندگیم

اون همه عشق و محبتای من

همه رو گذاشتی  پای سادگیم

دیگه تو اگه بیایی تو زندگیم

سایتو با سنگ کینه میزنم

دیگه اسم من و رو لبت نیار

بزا این حلقه نحس و بشکنم

تو برو به عشق پوشالیت برس

من میخوام از این قفس رها بشم

تو هوای آزادی قد بکشم

از تو و خاطره هات جدا بشم

دیگه رویا نیسی تو یه کابوسی

که شبامو داره از من میگیره

مثه یه قندیلی که دلم میخواد

با شروع فردا دیگه بمیره

(((((م صادقی)))))

 

 

نویسنده : م صادقی
...

 تو که رفتی نازنینم اما عکست پیش رومه

دیدن چشم سیاهت دیگه تنها آرزومه

چشم بارونی و اشکم همدم روز و شبامه

یاد تو هم نفس من لحظه هر لحظه باهامه

من از این صدای خسته واسه خود قفس می سازم

تو توو رویامی همیشه به همین رویا می نازم

هوای خونه ی بی تو آخ نمی دونی چه سرده

کاشکی این نفس که میره بمونه و بر نگرده

زندگی بی تو نمی خوام نه طلوعی نه غروبی

کاش میشد یه بار دیگه در این خونه بکوبی

تو بهار نا تمامی  که خزان دیده ولی زود

گله ای ازت ندارم آره سرنوشتم این بود

حالا من تنها و خسته خاک گورتو میبوسم

یه روزی میاد که تنها کنج این خونه بپوسم

(((((م صادقی)))))

 

نویسنده : م صادقی
کوچ پرستو

یه روزی تو غروب بی کسی هام
تو خورشید و به چشمام هدیه کردی
می دونستم میری تنهام می زاری
ولی دلگرم بودم بر می گردی
چقدر اون شب ستاره دیدنی بود
میشد دونه دونه از آسمون چید
منم خوشبخت ترین فرد زمینی
چه رویا های شیرینی که می دید
یه شب رفتی ولی تو قول دادی
که با کوچ پرستو بر می گردی
پرستو هم ببین لج کرده با من
تو هم این قصه رو بهونه کردی
تو می خندیدی و می گفتی عشقم
نخور غصه به زودی بر می گردم
منِ ساده منِ دیوونه ی عشق
چه راحت حرفت و باور می کردم
ببین که فصل عشق و عاشقی هم
یکی یکی داره از دست میره
میدونم که نمی آیی ولی کاش
می دونستم کجا پای تو گیره
به روی آخرین برگی که رفتی
هنوز م مونده تقویم رو میزم
همیشه بهر کوچ یه پرستو
نگاهم به افق مونده عزیزم

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
تنفر

 دیگه ازت خسته شدم            وقتی ندارم واسه تو
من نمی خوام ببینمت             دیگه برو دیگه برو
نمیشه هی تو ناز کنی            هی نازتو من بخرم
این و بفهم که من دیگه            وقتی واسه تو ندارم
چشام خیسه آره قبول             ولی این و به خود نگیر
این واسه ی کس دیگه اس        لطفا تو این و بپذیر
تو مث دسمال کاغذی              چروک شدی تو لحظه هام
خیلی بهت فکر میکنم             نمیتونم کنار بیام
برو بزار که بعد از این                نفس راحت بکشم
ببین من و بال میزنم                ببین من و چه سر خوشم
تموم شدی دیگه برام              این همه دست و پا نزن
این و بدون که بعد از این          دیگه نه تو دیگه نه من 

((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
وقف چشاتم

 همه زندگیم وقف چشاته

چش من به دنبال رد نگاته

نکنه نگاتو به رقیب بدوزی

نکنه عمر و جوونیم و بسوزی

غزل خدافظی با من نخونی

نریو با رقیبم تنها بمونی

نکنه عشقم و از دس بدی آسون

منی که دوست دارم از دل و از جون

اگه این جوری بشه بی تو می میرم

میدونی یه جورایی به پات اسیرم

خودم و وقف چش ناز تو کردم

بزا دور این ضریح عمری بگردم

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
یکی بود یکی نبود

 وقتی که بچه بودیم

قصه هایی که می گفتن برامون

همیشه این جوری آغاز میشد

یکی بود یکی نبود

ولی حالا با همه وجود خود حس می کنیم

یکی بود یکی نبود

جزعی از قصه نبود

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
تردید

 اینجا من منتظرم تا یه روز برگردی 

زیر پام سبزه علف تو چقد نامردی
من چقدر تنهایم من چقدر دلگیرم
عاقبت از هجرت یک شبی میمیرم
چشم من رو به افق افقی که خالیست
ردی از رد تو نیست همه چی پوشالیست
من تو را دوست دارم تو ز من بیزاری
خسته ام خسته از این قصه تکراری
دیگه آزار بسه برو از تقدیرم
بین تو با مرگم با خودم درگیرم
تیغ و بردار و بکش روی قلبم باید
اسم تو محو شود از رو قلبم شاید
بتونم زندگی رو بی تو از سر گیرم
دیگه از این تردید خسته ام دلسیرم 
(((((م صادقی)))))
نویسنده : م صادقی

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد